سفارش تبلیغ
صبا ویژن

گوسفندها در پست و مقام های بالای دولتی

 یکی بود و یکی نبود. در کشوری یک پادشاه بود.

روزی وی قصد کرد برود لب دریا تا ماهی صیادی کند. از رئیس پیش بینی هوا پرسید : امروز هوا چطور خواهد بود؟ رئیس پیش بینی هوا گفت: خیلی عالی و یک روز پر آفتابی و روشن! پادشاه رسید به لب دریا. آنجا صیادی محلی به پادشاه گفت: علی جناب! چرا امروز آمادی ؟ چند دقیقه دیگر باران خواهد آمد!

پادشاه گفت: نه بابا! رئیس پیش بینی هوا گفته است امروز هوا پر آفتابی و روشن خواهد بود! پادشاه شروع کرد صیادی. ولی چندی بعد شروع شد باران! پادشاه وقتی که دید  پیش بینی صیاد محلی دقیق بود او را به سمت رئیس پیش بینی هوا منصوب کرد. صیاد محلی گفت: علی جناب! بنده برای این سمت مناسب نیستم!

پادشاه گفت : اگر برای این مقام مناسب نبودی چطور توانستی پیش بینی هوای دقیق را ارای دهی؟ صیاد محلی گفت: اصل کار کار گوسفند بود! وقتی دیدم گوسفند بنده دچار تکرر ادرار شد فهمیدم که باران نزدیک است! پادشاه گفت : پس گوسفند شما باید رئیس پیش بینی هوا باشد! و وی همین کار را کرد !

از آن زمان رسم منصوب گوسفندها در پست و مقام های بالای دولتی آغاز شد. بخاطر همین رسم ما می بینیم بعضی از مدیران و وزیر ها و مدیر کل ها و معاون ها مثل گوسفندها  کار می کنند! زنده باد گوسفندها!

ریشیه رسم منصوب گوسفندها در پست و مقام های بلای دولتی