سفارش تبلیغ
صبا ویژن

خطبه منای امامحسین(ع) با ترجمه استاد رحیمپور ازغدی

بسم الله الرحمن الرحیم

ی مردم، بزرگان عبرت بگیرید از موعظهای که خداوند به دوستان خود در قرآن میفرماید اگر شما خود را اولیای خدا میدانید، و اگر دیندارید و مخاطب قرآن هستید پس بیتفاوت نمانید و احساس تکلیف کنید! آیا ندیدهاید که خداوند چند بار در قرآن به روحانیون مسیحی و یهودی به شدت حمله فرموده و آنها را توبیخ کرده است که چرا مردان خدا در جامعه و حکومت بیعدالتی و فساد دیدند و سکوت کردند؟ چرا اعتراض و انتقاد نکردند؟ و فریاد نکشیند؟ و نیز فرمود:«نفرین بر کسانی از بنی اسرائیل که کافر شدند. آنها که امر به معروف و نهی از منکر نکردند، و چه بد عمل کردند.»

* خداوند علمای مسیحی، یهودی و روحانیون و آگاهان ادیان قبل را نکوهش کرد زیرا ستمگرانی جلوی چشم آنها فساد میکردند و اینان میدیدند و سکوت میکردند و دم برنمیآوردند. خداوند چنین کسانی را کافر خوانده و توبیخ کرده که چرا در برابر بیعدالتی و تبعیض و فساد در حکومت و جامعهی اسلامی ساکت هستید و همه چیز را توجیه و ماستمالی میکنید و رد میشوید؟ چرا سکوت کردهاید؟ علت آن این است که عدهای از شما میخواهید که سبیلتان را چرب کنند و  عدهای از شما هم میترسید که سبیلتان را دود بدهند. عدهای طمع سفره دارید و سفرهی چرب میخواهید تا بخورید و میگویید که چرا خودمان را به زحمت بیندازیم و با نهی از منکر و انتقاد و اعتراض ریسک کنیم؟ فعلا که بساطمان رو به راه است و عدهای از شما نیز میترسید. اما مگر در قرآن نمیخوانید که فرمود از مردم نترسید از حاکمان و صاحبان قدرت و ثروت نیز نترسید از من بترسید! آیا شما این آیه را ندیدهاید؟ آیا سورهی توبه را نخواندهاید که میگوید زنان و مردان مومن نسبت به یکدیگر ولایت اجتماعی دارند و حق دارند در کار یکدیگر دخالت بکنند. به این اندازه که یکدیگر را امر به معروف و نهی از منکر کنند. خداوند این حق و اجازه را داده است که شما نسبت به یکدیگر بیتفاوت نباشید بلکه حساس باشید. اگر همین یک اصل امر به معروف و نهی از منکر یعنی نظارت دائمی و انتقاد و اعتراض و تشویق به خیرات و عدالت و مبارزه در برابر ظلم و بیعدالتی و تبعیض اجرا بشود بقیهی فرائض، تکالیف الهی نیز اجرا می شود و همین یک حکم را شما عمل بکنید! نترسید! دنبال دنیا نباشید! سورچران نباشید! اما هیهات که شما اهل همین یک تکلیف هم نیستید. ولی من هستم. امر به معروف و نهی از منکر دعوت به اسلام و دین است منتها دعوت زبانی تنها نه صرفا اینکه ای مردم بیایید و مسلمان شوید! اسلام خوب است و به بعضی شبهاتتان پاسخ بدهیم و تمام. اما نهی از منکر با رد مظالم، جبران همهی بیعدالتیهایی که میشود و شده است. و نه صرفا گفتن اینکه عدالت خوب است و ظلم بد است. یعنی در برابر ظلم و ستمهایی که شده، ایستادن و آنها را عقب زدن و جبران بی عدالتیها، وظیفه عملی شماست. باید درگیر شوید و با ستمگران، چشم در چشم بایستید و بگویید: نه! باید انتقاد و اعتراض کنید و یقهشان را بگیرید. تقسیم عادلانه بیت المال و اموال عمومی و توزیع عادلانه ثروت حکم خداست. گرفتن مالیات از ثروتمندان و هزینه کردن آن به نفع فقرا ادامه همان تکلیف است. شما گروهی که به آدمهای خوب مشهورید و عالمان دین خوانده میشوید، به خاطر خداست که در نزد مردم هیبت دارید و هم بزرگان و هم ضعفا از شما حساب می برند.

* به نام دین از شما حساب می برند و و احترام میگذارند و شما را بر خودشان ترجیح می دهند. در حالی که هیچ فضیلتی بر آنها ندارید. و هیچ خدمتی به این مردم نکردهاید. و مردم مجانی برای شما احترام قائلاند. و شفاعت شما را می پذیرند. شما به نام دین است که اعتبار و نفوذ کلمه دارید. در خیابان ها مثل شاهان نام می برید. و با هیبت و کبکبه رفتار می کنید. به راستی چگونه به این احترام و اعتبار اجتماعی رسیدهاید. فقط به این علت که مردم از شما توقع دارند که به حق خدا قیام کنید. اما شما در اغلب موارد از انجام وظیفه و احقاق حق الهی کوتاهی کردهاید و حق رهبران الهی را کوچک شمرده اید.

* حق مستضعفان و طبقات محروم جامعه را تضییع کردهاید. شما نسبت به حق ضعفا و محرومین کوتاه آمدهاید. این حقوق را نادیده گرفتهاید و سکوت کردهاید اما هر چیز که فکر میکردید حق خودتان است مطالبه کردید. شما هرجا حق ضعفا و مستضعفین بود کوتاه آمدید و گفتید ان شاءالله خدا در آخرت جبران میکند اما هر جا منافع خودتان بود ان را به شدت مطالبه کردید و محکم ایستادید. شما نه مالی در راه خدا بذل کردید و نه جانتان را در راه ارزشها و عدالت به خطر انداختید و نه حاضر شدید با قوم و خویشها و دوستانتان به خاطر خدا و اجرای عدالت و اسلام درگیر بشوید. با همه ی این کوتاهیها از خدا بهشت را هم میخواهید؟ پس از همهی این عافیت طلبیها و دنیا پرستیها منتظرید که در بهشت همسایهی پیامبران او باشید! در حالی که من میترسم خداوند در همین روزها از شما انتقام بگیرد. خداوند از شما انتقام خواهد گرفت. مقام شما از کرامات خداست. دستاورد خودتان نیست. شما مردان الهی و مجاهدان و عدالتخواهان را اکرام و احترام نمیکنید و تکلیف شناسان را قدر نمیدهید. حال آنکه به نام خدا در میان مردم محترمید. میبینید که پیمانهای خدا در این جامعه نقض میشود و آرام نشستهاید و فریاد نمیزنید اما همین که به یکی از میثاقهای پدرانتان بیحرمتی شود داد و بیداد به راه میاندازید. میثاق خدا و پیامبر خدا زیر پا گذاشته شده، شما آرامید، سکوت کرده و آن را توجیه میکنید. حال میثاق پیامبر در این جامعه تحقیر شده است؛ لالها، زمینگیران، کوران، فقرا وبیچارهها در سرزمینهای اسلامی بر روی زمین رها شدهاند و بیپناهند و کسی به اینها رحم نمیکند. شما به این وظیفهی دینی و الهیتان عمل نمیکنید و کسی مثل من هم که میخواهد عمل کند، کمکش نمیکنید. میثاق خدا این است که بیچارهها و زمینگیرها نباید در شهرها گرسنه بمانند و کسی به دادشان نرسد. این میثاق خداست و شما خیانت کردهاید. شما مدام به دنبال ماستمالی و مسامحه؛ یعنی سازش با حاکمیت هستید تا خودتان امنیت داشته باشید، ولی امنیت و حقوق مردم برایتان مهم نیست. فقط امنیت و منافع خودتان برایتان مهم است. همهی اینها محرّمات الهی بود که می‌بایست ترک میکردید و نکردید.

* شما می‌بایست این ستمگران و فاسدان را نهی از منکر میکردید و نکردید، و مصیبتتان از همه بالاتر است. چون عالم به دین و اصحاب پیامبر بودید و چشم مردم به شما بود و شما را نمایندهی اسلام میدانستند. مجرای حکومت و مدیریت و رهبری جامعه باید به دست علمای الهی باشد که امین بر حلال و حرام خداوند هستند، اما شما کاری کردید که این مقام را از آنها گرفتند و موفق شدند حکومت را منحرف کنند، زیرا شما زیر پرچم حق متحد نشدید و پراکنده و متفرق شدید و در سنت الهی اختلاف کردید با این که همه چیز روشن بود. اگر حاضر بودید زیر بار شکنجه و توهین، مخالفت کنید و در راه خدا رنج ببرید، حکومت در دست صالحان بود، اما شما در برابر بیعدالتی و ستمگران، تمکین و امور الهی و حکومت را به اینان تسلیم کردید، حال آنکه آنان به شبهات عمل میکنند و طبق شهوات خود حکومت میکنند و دین را از حکومت تفکیک کردند. فرار شما از مرگ، اینان را بر جامعه مسلط کردند، شما به زندگی دنیایی چسبیدهاید و حاضر نیستید از آن جدا شوید.اما بدانید که هر کس در راه خدا کشته نشود، عاقبت میمیرد.آیا گمان میکنید اگر شهید نشوید تا ابد زنده میمانید؟ اما اگر شهید نشوید، مدتی بعد با ذلت میمیرید. شما از دنیا دست بر نمیدارید، اما دنیا از شما دست برمیدارد. پس ای علمای الهی، تا دیر نشده جانتان را در خطر بیاندازید و از حیثیتتان در راه دین و ارزشها مایه بگذارید و فداکاری کنید. شما این ضعفا و مستضعفین و فقرا و محرومین را دست بسته تحویل دستگاه ظالم دادهاید. گروههایی از مردم بردهی اینان شدهاند و مثل بردههای مقهور و شکست خورده، زیر دست و پای آنان له میشوند. عدهای نان شبشان را نمیتوانند تهیه کنند. در هر شهری عدهای را گماشتهاند که افکار عمومی را بسازند و به مردم دروغ بگویند. مردم نمیتوانند دستی را که به سمتشان میآید تا به آنها زور بگوید، عقب بزنند و از خود دفاع کنند. شما همهی این صحنهها را میدیدید و کاری نمیکردید. اینان عدهای ستمگر و صاحبان قدرتاند که علیه ضعفا و محرومین بسیار خشن عمل میکنند و به روش غیر اسلامی حکومت میکنند و متاسفانه بی چون و چرا هم اطاعت میشوند. در حالی که نه خدا را میشناسند و نه آخرت را قبول دارند. تعجب میکنم از شما که این زمین زیر پای ظالمان صاف و پهن است، عدهای باج بگیر حکم میرانند، و کارگزاران حکومت هم بویی از عاطفه و انسانیت و مهربانی نبرده اند و شما هم باز ساکتید.

*خدایا تو میدانی که قیام ما لهله زدن برای سلطنت، تنافس در قدرت و گدایی دنیا و شهرت نیست، بلکه تنها برای برپاکردن نشانههای دین تو قیام کردیم. این علامتهای راهنمایی و تابلوهای راه را انداختهاند و من میخواهم دوباره این تابلوها را برپاکنم. قیام برای این است که مردم گیج و گمراه شدهاند و باید آگاه شوند و باید خونمان را به صورت این خواب زدهها بپاشیم تا بیدار شوند.

|حضار: 200 صحابی پیامبر 500 نفر از تابعین و صدها تن از آگاهان امت|مخاطب: همه ی تاریخ (شاید ما باشیم!

متن عربی خطبه:

اعتبروا ایهاالناس بما وعظ الله به اولیا من سو ثنائه علی الاخبار اذ یقول : « لو لا ینهیهم الربانیون و الاخبار عن قولهم الاثم و اکلهم السحت» و قال : « لعن الذین کفروا من بنی اسرائیل علی لسان داوود وعیسی ابن مریم ذلک بما عصوا وکانوا یعتدون، کانوا لا یتناهون عن منکر فعلوه لبئس ما کانوا یفعلون »

و انا عاب الله ذلک علیهم لانهم کانوا یرون من الظلمه الذین بین اظهرهم المنکر و الفساد فلا ینهونهم عن ذلک رغبه فیما کانوا ینالون منهم و رهبه مما یحذرون والله یقولک « فلا تخشو الناس واخشون » و قال : « المومنون والمومنات بعضهم اولیا بعض یامرون بالمعروف و ینهون عن المنکر » فبدالله بالامر بالمعروف و النهی عن المنکر فریضه منه لعلمه بانها اذا ادیت و اقیمت استقامت الفرائض کلها هینها و صعبها و ذلک ان الامر بالمعروف و النهی عن المنکر دعاه الی الاسلام مع رد المظالم و مخالفه الظالم و قسمه الفیی و الغنائم و اخذ الصدقات من مواضعها و وضعها فی حقها

ثم انتم ایتها العصابه عصابه بالعلم مشهوره و بالخیر مذکوره و بالنصیحه معروفه و بالله فی انفس الناس مهابه . یها بکم الشریف و یکرمکم الضعیف و یوثرکم من لا فضل لکم علیه و لاید لکم عنده , تشفعون فی الحوائج اذا امتنعت من طلابها و تمشون فی الطریق بهیبه الملوک و کرامه الاکابر. الیس کل ذلک انما نلتموه بما یرجی عندکم من القیام بحق الله و ان کنتم عن اکثر حقه تقصرون فاستخففتم بحق الائمه

فاما حق الضعفا فضیعتم و اما حقکم بزعمکم فطلبتم . فلا ما لا بذلتموه و لا نفسا خاطرتم بهاللذی خلقها و لا عشیره عادیتموها فی ذات الله انتم تتمنون علی الله جنته و مجاوره رسله و امانا من عذابه . لقد خشیت علیکم ایهاالمتمنون علی الله ان تحل بکم نقمه من نقماته لانکم بلغتم من کرامه الله منزله فضلتم بها و من یعرف بالله لا تکرمون و انتم بالله فی عباده تکرمون و قد ترون عهودالله منقوضه فلا تفزعون و انتم لبعض ذمم آبائکم تفزعون و ذمه رسول الله صلی الله علیه و اله محفوره و العمی والبکم والزمنی فی المدائن مهمله لا ترحمون و لا فی منزلتکم و لا من عمل فیها تعینون و بالادهان و المصانعه عندالظلمه تامنون , کل ذلک مما امرکم الله به من النهی و التناهی و انتم عنه غافلون . و انتم اعظم الناس مصیبه لما غلبتم علیه من منازل العلما لو کنتم تشعرون .

ذلک بان مجاری الامور والاحکام علی ایدی العلمات بالله الامنا علی حلاله و حرامه فانتم المسلوبون تلک المنزله و ما سلبتم ذلک الا بتفرقکم عن الحق واختلافکم فی السنه بعد البینه الواضحه . و لو صبرتم علی الاذی و تحملتم الموونه فی ذات الله کانت امورالله علیکم ترد و عنکم تصدر و الیکم ترجع و لکنکم مکنتم الظلمه من منزلتکم واستسلمتم امورالله فی ایدیهم یعملون بالشبهات و یسیرون فی الشهوات . سلطهم علی ذلک فرارکم من الموت و اعجابکم بالحیاه التی هی مفارقتکم , فاسلمتم الضعفا فی ایدیهم فمن بین مستعبد مقهور و بین مستضعف علی معیشته مغلوب , یتقلبون فی الملک بارائهم و یستشعرون الخزی باهوائهم اقتدا بالاشرار و جراه علی الجبار , فی کل بلد منهم علی منبره خطیب یصقع , فالارض لهم شاغره و ایدیهم فیها مبسوطه و الناس لهم حول لا یدفعون یدلامس , فمن بین جبار عنید و ذی سطوه علی الضعفه شدید , مطاع لا یعرف المبدی المعید فیاعجیا و مالی اعجب و الارض من غاش غشوم و متصدق ظلوم و عامل  [لا]  علی المومنین بهم غیر رحیم . فالله الحاکم فیما فیه تنازعنا والقاضی بحکمه فیما شجر بیننا.

اللهم انک تعلم انه لم یکن ما کان منا تنافسا فی سلطان و لا التماسا من فضول الحطام و لکن لنری المعالم من دینک و نظهر الاصلاح فی بلادک ویامن المظلومون من عبادک و یعمل بفرائضک و سننک و احکامک . فان لم تنصرونا و تنصفونا قوی الظلمه علیکم و عملوا فی اطفا نور نبیکم . و حسبناالله و علیه توکلنا و الیه انبنا و الیه المصیر

خطبه منای امام حسین علیه السلام با ترجمه حسن رحیم پور|سخنران: حسین پسر علی|مکان: منا|زمان: ذی حجه سال 60 هجری(یک سال قبل از عاشورا)|حضار: 200 صحابی پیامبر 500 نفر از تابعین و صدها تن از آگاهان امت|مخاطب: همه ی تاریخ (شاید ما باشیم! به شرط اینکه به قیامت ایمان داشته باشیم !)


پیامبر رحمت و صفت های ماندگار وی

احوال‌پرسی با دیگران

1. هر که را می‌دید مبادرت به سلام می‌کرد و کسی در سلام بر او سبقت نگرفت. 
2. وقتی با کسی دست می‌داد، دست خود را زود‌تر از دست او بیرون نمی‌کشید. 

3. با مردم چنان معاشرت می‌کرد که هر کس گمان می‌کرد عزیز‌ترین فرد نزد آن حضرت است. 

معاشرت با دیگران


4. هرگاه به کسی می‌نگریست با گوشه? چشم نظر نمی‌کرد. 
5. هرگاه با کسی هم صحبت می‌شد به سخنان او خوب گوش فرا می‌داد. 
6. چون با کسی سخن می‌گفت کاملا برمی‌گشت و رو به او می‌نشست. 
7. هرگز در حضور مردم تکیه نمی‌زد
8. هرگز با کسی جدل و منازعه نمی‌کرد. 
9. هرگز کسی را حقیر نمی‌شمرد. 

ادب مجلس


10. در مجلس جای خاصی را به خود اختصاص نمی‌داد و از آن نهی می‌کرد. 
11. در جمع یارانش دایره‌وار می‌نشست و اگر غریبه‌ای بر آنان وارد می‌شد، نمی‌توانست تشخیص دهد که پیامبر کدام یک از ایشان است. 
12. با هرکه می‌نشست تا او اراده? برخاستن نمی‌کرد آن حضرت برنمی‌خاست. 
13. هنگام ورود به مجلسی در آخر و نزدیک درب می‌نشست نه در صدر آن. 

عفو و گذشت


14. اگر در محضر او چیزی رخ می‌داد که ناپسند وی بود نادیده می‌گرفت. 
15. هرکه عذر می‌آورد عذر او را قبول می‌کرد. 
16. اگر از کسی خطایی صادر می‌گشت آن را نقل نمی‌کرد. 
17. چون سخن ناصواب از کسی می‌شنید. نمی‌فرمود: «چرا فلانی چنین گفت» بلکه می‌فرمود «بعضی مردم را چه می‌شود که چنین می‌گویند؟». 
18. بر جسارت دیگران صبر می‌نمود و بدی را به نیکی جزا می‌داد. 

خوبی با بدان

19. با نیکی به شروران دل آنان را به دست می‌آورد و مجذوب خود می‌کرد. 
20. از شر مردم برحذر بود ولی از آنان کناره نمی‌گرفت و با همه خوشخو بود. 
21. از دشمنان خود در هنگام مریضی با ‌‌‌نهایت احترام عیادت می‌کرد. 

نیازمندان

22. با فقرا زیاد نشست و برخاست می‌کرد و با آنان هم غذا می‌شد. 
23. دعوت بندگان و غلامان را می‌پذیرفت. 
24. از بیماران عیادت می‌کرد؛ اگرچه دور افتاده‌ترین نقطه? مدینه بود. 
25. هرگاه چیزی به فقیر می‌بخشید به دست خودش می‌داد و به کسی حواله نمی‌داد. 
26. احدی از محضر او نا‌امید نبود و می‌فرمود: برسانید به من حاجت کسی را که نمی‌تواند حاجتش را به من برساند. 

خویشاوندان

27. بیش از همه صله? رحم به جا می‌آورد. 
28. به خویشاوندان خود احسان می‌کرد، بی‌آنکه آنان را بر دیگران برتری دهد. 
29. هرگز کسی از اطرافیان و بستگان خود را نفرین نمی‌کرد. 

اصحاب و یاران


30. هدیه را قبول می‌کرد؛ هرچند به اندازه? یک جرعه شیر بود. 


31. هرگز جواب رد به درخواست کسی نداد، مگر آنکه برای معصیت باشد. 
32. سراغ اصحاب خود را می‌گرفت و همواره جویای حال آنان می‌شد. 
33. سکوتی طولانی داشت و تا نیاز نمی‌شد لب به سخن نمی‌گشود. 

تبسم وخوشرویی


34. همواره متبسم بود و در عین حال خوف زیادی از خدا بردل داشت. 

35. چون شاد می‌شد چشم‌ها را بر هم می‌گذاشت و خیلی اظهار فرح نمی‌کرد. 
36. اکثر خندیدن آن حضرت تبسم بود و صدایش به خنده بلند نمی‌شد. 

رعایت حق الناس

37. اگر در حال نماز بود و کسی پیش او می‌آمد نمازش را کوتاه می‌کرد. 
38. اگر در حال نماز بود و کودکی گریه می‌کرد نمازش را کوتاه می‌کرد. 
39. وفادار‌ترین مردم به عهد و پیمان بود. 

و بالا‌تر از همه اینکه بعد از فتح مکه به رغم انتقاد‌ها و مخالفت‌های برحی از صحابه، همه خیانت‌ها و دشمنی‌ها را حتی از کسانی مانند ابوسفیان نادیده گرفت و فرمان عفو عمومی صادر نمودند‌ و زیبا‌تر آنکه در تاریخ می‌خوانیم وقتی سر و دندان او را شکستند، دعا کرد خدایا قومم را هدایت نما که نادانند. 
خدایا به حق پیامبر عشق و محبت، صفا و صمیمیت‌ به پیروان و دوستان او هم توفیق ده تا در بینش، منش و روش خویش، اندکی اندیشه نموده و همسان او شوند.

«و لکم فی رسول‌الله اسوه حسنه»

به نام خدا  

1-هنگام راه رفتن با آرامی و وقار راه می رفت

2-در راه رفتن قدم ها را بر زمین نمی کشید.

3-نگاهش پیوسته به زیر افتاده و بر زمین دوخته بود.

4-هرکه را می دید مبادرت به سلام می کرد و کسی در سلام بر او سبقت نگرفت.

5-وقتی با کسی دست می داد دست خود را زودتر از دست او بیرون نمی کشید.

6-با مردم چنان معاشرت می کرد که هرکس گمان می کرد عزیزترین فرد نزد آن حضرت است.

7-هرگاه به کسی می نگریست به روش ارباب دولت با گوشه چشم نظر نمی کرد.

8-هرگز به روی مردم چشم نمی دوخت و خیره نگاه نمی کرد.

9-چون اشاره می کرد با دست اشاره می کرد نه با چشم و ابرو.

10-سکوتی طولانی داشت و تا نیاز نمی شد لب به سخن نمی گشود.

11-هرگاه با کسی، هم صحبت می شد به سخنان او خوب گوش فرا می داد.

12-چون با کسی سخن می گفت کاملا برمی گشت و رو به او می نشست.

13-با هرکه می نشست تا او اراده برخاستن نمی کرد آن حضرت برنمی خاست.

14-در مجلسی نمی نشست و برنمی خاست مگر با یاد خدا.

15-هنگام ورود به مجلسی در آخر و نزدیک درب می نشست نه در صدر آن.

16-در مجلس جای خاصی را به خود اختصاص نمی داد و از آن نهی می کرد.

17-هرگز در حضور مردم تکیه نمی زد.

18-اکثر نشستن آن حضرت رو به قبله بود.

19-اگر در محضر او چیزی رخ می داد که ناپسند وی بود نادیده می گرفت.

20-اگر از کسی خطایی صادر می گشت آن را نقل نمی کرد.

21-کسی را بر لغزش و خطای در سخن مواخذه نمی کرد.

22-هرگز با کسی جدل و منازعه نمی کرد.

23-هرگز سخن کسی را قطع نمی کرد مگر آنکه حرف لغو و باطل بگوید.

24-پاسخ به سوالی را چند مرتبه تکرار می کرد تا جوابش بر شنونده مشتبه نشود.

25-چون سخن ناصواب از کسی می شنید. نمی فرمودـ« چرا فلانی چنین گفت» بلکه می فرمود « بعضی مردم را چه می شود که چنین می گویند؟»

26-با فقرا زیاد نشست و برخاست می کرد و با آنان هم غذا می شد.

27-دعوت بندگان و غلامان را می پذیرفت.

28-هدیه را قبول می کرد اگرچه به اندازه یک جرعه شیر بود.

29-بیش از همه صله رحم به جا می آورد.

30-به خویشاوندان خود احسان می کرد بی آنکه آنان را بر دیگران برتری دهد.

31-کار نیک را تحسین و تشویق می فرمود و کار بد را تقبیح می نمود و از آن نهی می کرد.

32-آنچه موجب صلاح دین و دنیای مردم بود به آنان می فرمود و مکرر می‌گفت هرآنچه حاضران از من می شنوند به غایبان برسانند.

33-هرکه عذر می آورد عذر او را قبول می کرد.

34-هرگز کسی را حقیر نمی شمرد.

35-هرگز کسی را دشنام نداد و یا به لقب های بد نخواند.

36-هرگز کسی از اطرافیان و بستگان خود را نفرین نکرد.

37-هرگز عیب مردم را جستجو نمی کرد.

38-از شر مردم برحذر بود ولی از آنان کناره نمی گرفت و با همه خوشخو بود.

39-هرگز مذمت مردم را نمی کرد و بسیار مدح آنان نمی گفت.

40-بر جسارت دیگران صبر می فرمود و بدی را به نیکی جزا می داد.

41-از بیماران عیادت می کرد اگرچه دور افتاده ترین نقطه مدینه بود.

42-سراغ اصحاب خود را می گرفت و همواره جویای حال آنان می شد.

43-اصحاب را به بهترین نام هایشان صدا می زد.

44-با اصحابش در کارها بسیار مشورت می کرد و بر آن تاکید می فرمود.

45-در جمع یارانش دایره وار می نشست و اگر غریبه ای بر آنان وارد می شد نمی توانست تشخیص دهد که پیامبر کدامیک از ایشان است.

46-میان یارانش انس و الفت برقرار می کرد.

47-وفادارترین مردم به عهد و پیمان بود.

48-هرگاه چیزی به فقیر می بخشید به دست خودش می داد و به کسی حواله نمی کرد.

49-اگر در حال نماز بود و کسی پیش او می آمد نمازش را کوتاه می کرد.

50-اگر در حال نماز بود و کودکی گریه می کرد نمازش را کوتاه می کرد.

51-عزیزترین افراد نزد او کسی بود که خیرش بیشتر به دیگران می رسید.

52-احدی از محضر او نا امید نبود و می فرمود « برسانید به من حاجت کسی را که نمی تواند حاجتش را به من برساند.»

53-هرگاه کسی از او حاجتی می خواست اگر مقدور بود روا می فرمود و گرنه با سخنی خوش و با وعده ای نیکو او را راضی می کرد.

54-هرگز جواب رد به درخواست کسی نداد مگر آنکه برای معصیت باشد.

55-پیران را بسیار اکرام می کرد و با کودکان بسیار مهربان بود.

56-غریبان را خیلی مراعات می کرد.

57-با نیکی به شروران، دل آنان را به دست می آورد و مجذوب خود می کرد.

58-همواره متبسم بود و در عین حال خوف زیادی از خدا بردل داشت .

59-چون شاد می شد چشم ها را بر هم می گذاشت و خیلی اظهار فرح نمی کرد.

60-اکثر خندیدن آن حضرت تبسم بود و صدایش به خنده بلند نمی شد .

61-مزاح می کرد اما به بهانه مزاح و خنداندن، حرف لغو و باطل نمی زد.

62-نام بد را تغییر می داد و به جای آن نام نیک می گذاشت.

63-بردباری اش همواره بر خشم او سبقت می گرفت.

64-از برای فوت دنیا ناراحت نمی شد و یا به خشم نمی آمد.

65-از برای خدا آنچنان به خشم می آمد که دیگر کسی او را نمی شناخت

66-هرگز برای خودش انتقام نگرفت مگر آنکه حریم حق شکسته شود.

67-هیچ خصلتی نزد آن حضرت منفورتر از دروغگویی نبود.

68-در حال خشنودی و نا خشنودی جز یاد حق بر زبان نداشت.

69-هرگز درهم و دیناری نزد خود پس انداز نکرد .

70-در خوراک و پوشاک چیزی زیادتر از خدمتکارانش نداشت.

71-روی خاک می نشست و روی خاک غذا می خورد.

72- روی زمین می خوابید.

73-کفش و لباس را خودش وصله می کرد.

74-با دست خودش شیر می دوشید و پای شتر ش را خودش می بست.

75-هر مرکبی برایش مهیا بود سوار می شد و برایش فرقی نمی کرد.

76-هرجا می رفت عبایی که داشت به عنوان زیر انداز خود استفاده می کرد.

77-اکثر جامه های آن حضرت سفید بود.

78-چون جامه نو می پوشید جامه قبلی خود را به فقیری می بخشید.

79-جامه فاخری که داشت مخصوص روز جمعه بود.

80-در هنگام کفش و لباس پوشیدن همیشه از سمت راست آغاز می کرد.

81-ژولیده مو بودن را کراهت می دانست.

82-همیشه خوشبو بود و بیشترین مخارج آن حضرت برای خریدن عطر بود.

83-همیشه با وضو بود و هنگام وضو گرفتن مسواک می زد.

84-نور چشم او در نماز بود و آسایش و آرامش خود را در نماز می یافت.

85-ایام سیزدهم و چهاردهم و پانزدهم هرماه را روزه می داشت.

86-هرگز نعمتی را مذمت نکرد.

87-اندک نعمت خداوند را بزرگ می شمرد.

88-هرگز از غذایی تعریف نکرد یا از غذایی بد نگفت.

89-موقع غذا هرچه حاضر می کردند میل می فرمود.

90-در سر سفره از جلوی خود غذا تناول می فرمود.

91-بر سر غذا از همه زودتر حاضر می شد و از همه دیرتر دست می کشید.

92-تا گرسنه نمی شد غذا میل نمی کرد و قبل از سیر شدن منصرف می شد.

93-معده اش هیچ گاه دو غذا را در خود جمع نکرد.

94-در غذا هرگز آروغ نزد.

95-تا آنجا که امکان داشت تنها غذا نمی خورد.

96-بعد از غذا دستها را می شست و روی خود می کشید.

97-وقت آشامیدن سه جرعه آب می نوشید؛ اول آنها بسم الله و آخر آنها الحمدلله.

98-از دوشیزگان پرده نشین با حیاتر بود.

99-چون می خواست به منزل وارد شود سه بار اجازه می خواست.

100-اوقات داخل منزل را به سه بخش تقسیم می کرد: بخشی برای خدا، بخشی برای خانواده و بخشی برای خودش بود و وقت خودش را نیز با مردم قسمت می کرد.

lمسجد پیامبر اکرام-ص


چهل حدیث درباره روزه و روزه داری

 

قال الله تبارک و تعالی:

یا ایها الذین آمنوا کتب علیکم الصیام کما کتب علی الذین من قبلکم لعلکم تتقون.

خداوند تبارک و تعالی می فرماید:

ای کسانی که ایمان آورده اید روزه بر شما نوشته (واجب) شد، چنانکه بر آنان که پیش از شما بوده اند واجب شده بود باشد که پرهیزگار شوید.

سوره بقره آیه 183

چهل حدیث روزه

1-پایه های اسلام

قال الباقر علیه السلام:

بنى الاسلام على خمسة اشیاء، على الصلوة و الزکاة و الحج و الصوم و الولایه.

امام باقر علیه السلام فرمود:

اسلام بر پنج چیز استوار است، برنماز و زکات حج و روزه و ولایت (رهبرى اسلامى).فروع کافى، ج 4 ص 62، ح 1

2-فلسفه روزه 
قال الصادق علیه السلام:

انما فرض الله الصیام لیستوى به الغنى و الفقیر.

امام صادق علیه السلام فرمود:

خداوند روزه را واجب کرده تا بدین وسیله دارا و ندار (غنى و فقیر) مساوى گردند.

من لا یحضره الفقیه، ج 2 ص 43، ح 1

3-روزه آزمون اخلاص 
قال امیرالمومنین علیه السلام:

فرض الله ... الصیام ابتلاء لاخلاص الخلق‏امام على علیه السلام فرمود:

خداوند روزه را واجب کرد تا به وسیله آن اخلاص خلق را بیازماید.

نهج البلاغه، حکمت 252

4-روزه یاد آور قیامت
قال الرضا علیه السلام:

انما امروا بالصوم لکى یعرفوا الم الجوع و العطش فیستدلوا على فقر الاخر.

امام رضا علیه السلام فرمود:

مردم به انجام روزه امر شده‏اند تا درد گرسنگى و تشنگى را بفهمند و به واسطه آن فقر و بیچارگى آخرت را بیابند.

وسائل الشیعه، ج 4 ص 4 ح 5 علل الشرایع، ص 10

5-روزه زکات بدن 
قال رسول الله صلى الله علیه و آله لکل شیئى زکاة و زکاة الابدان الصیام.

رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود:

براى هر چیزى زکاتى است و زکات بدنها روزه است.

الکافى، ج 4، ص 62، ح 3

6-روزه سپر آتش 
قال رسول الله صلى الله علیه و آله:

الصوم جنة من النار.

رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود:

روزه سپر آتش (جهنم) است. «یعنى بواسطه روزه گرفتن انسان از آتش جهنم در امان خواهد بود.»

الکافى، ج 4 ص 162

7-اهمیت روزه 
الصوم فى الحر جهاد.

رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود:

روزه گرفتن در گرما، جهاد است.

بحار الانوار، ج 96، ص 257

8-روزه نفس 
قال امیرالمومنین علیه السلام

صوم النفس عن لذات الدنیا انفع الصیام.

امیرالمومنان على علیه السلام فرمود:

روزه نفس از لذتهاى دنیوى سودمندترین روزه‏هاست.

غرر الحکم، ج 1 ص 416 ح 64

9-روزه واقعى 
قال امیرالمومنین علیه السلام

الصیام اجتناب المحارم کما یمتنع الرجل من الطعام و الشراب.

امام على علیه السلام فرمود:

روزه پرهیز از حرامها است همچنانکه شخص از خوردنى و نوشیدنى پرهیز مى‏کند.

بحار ج 93 ص 249

10-برترین روزه 
قال امیرالمومنین علیه السلام

صوم القلب خیر من صیام اللسان و صوم اللسان خیر من صیام البطن.

امام على علیه السلام فرمود:

روزه قلب بهتر از روزه زبان است و روزه زبان بهتر از روزه شکم است.

غرر الحکم، ج 1، ص 417، ح 80

11-روزه چشم و گوش 
قال الصادق علیه السلام

اذا صمت فلیصم سمعک و بصرک و شعرک و جلدک.

امام صادق علیه السلام فرمود:

آنگاه که روزه مى‏گیرى باید چشم و گوش و مو و پوست تو هم روزه‏دار باشند.«یعنى از گناهان پرهیز کند.»

الکافى ج 4 ص 87، ح 1

12-روزه اعضا و جوارح 
عن فاطمه الزهرا سلام الله علیها

ما یصنع الصائم بصیامه اذا لم یصن لسانه و سمعه و بصره و جوارحه.

حضرت زهرا علیها السلام فرمود:

روزه‏دارى که زبان و گوش و چشم و جوارح خود را حفظ نکرده روزه‏اش به چه کارش خواهد آمد.

بحار، ج 93 ص 295

13-روزه ناقص 
قال الباقر علیه السلام

لا صیام لمن عصى الامام و لا صیام لعبد ابق حتى یرجع و لا صیام لامراة ناشزة حتى تتوب و لاصیام لولد عاق حتى یبر.

امام باقر علیه السلام فرمود:

روزه این افراد کامل نیست:

1 - کسى که امام (رهبر) را نافرمانى کند.

2 - بنده فرارى تا زمانى که برگردد.

3 - زنى که اطاعت‏شوهر نکرده تا اینکه توبه کند.

4 - فرزندى که نافرمان شده تا اینکه فرمانبردار شود.

بحار الانوار ج 93، ص 295.

14-روزه بى ارزش 
قال امیرالمومنین علیه السلام

کم من صائم لیس له من صیامه الا الجوع و الظما و کم من قائم لیس له من قیامه الا السهر و العناء.

امام على علیه السلام فرمود:

چه بسا روزه‏دارى که از روزه‏اش جز گرسنگى و تشنگى بهره‏اى ندارد و چه بسا شب زنده‏دارى که از نمازش جز بیخوابى و سختى سودى نمى‏برد.

نهج البلاغه، حکمت 145

15-روزه و صبر 
عن الصادق علیه السلام فى قول الله عزوجل

«واستعینوا بالصبر و الصلوة‏»

قال: الصبر الصوم.

امام صادق علیه السلام فرمود: خداوند عزو جل که فرموده است: از صبر و نماز کمک بگیرید، صبر، روزه است.

وسائل الشیعه، ج 7 ص 298، ح 3

16-روزه و صدقه 
قال الصادق علیه السلام

صدقه درهم افضل من صیام یوم.

امام صادق علیه السلام فرمود

یک درهم صدقه دادن از یک روز روزه مستحبى برتر و والاتر است.

وسائل الشیعه، ج 7 ص 218، ح 6

17-پاداش روزه 
قال رسول الله صلى الله علیه و آله: قال الله تعالى

الصوم لى و انا اجزى به

رسول خدا فرمود خداى تعالى فرموده است:

روزه براى من است و من پاداش آن را مى‏دهم.

وسائل الشیعه ج 7 ص 294، ح 15 و 16 ; 27 و 30

18-جرعه نوشان بهشت
قال رسول الله صلى الله علیه و آله

من منعه الصوم من طعام یشتهیه کان حقا على الله ان یطعمه من طعام الجنة و یسقیه من شرابها.

رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود:

کسى که روزه او را از غذاهاى مورد علاقه‏اش باز دارد برخداست که به او از غذاهاى بهشتى بخورانند و از شرابهاى بهشتى به او بنوشاند.

بحار الانوار ج 93 ص 331

19-خوشا بحال روزه داران 
قال رسول الله صلى الله علیه و آله

طوبى لمن ظما او جاع لله اولئک الذین یشبعون یوم القیامة

رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود:

خوشا بحال کسانى که براى خدا گرسنه و تشنه شده‏اند اینان در روز قیامت‏سیر مى‏شوند.

وسائل الشیعه، ج 7 ص 299، ح‏2.

20-مژده به روزه‏داران 
قال الصادق علیه السلام

من صام لله عزوجل یوما فى شدة الحر فاصابه ظما و کل الله به الف ملک یمسحون وجهه و یبشرونه حتى اذا افطر.

امام صادق علیه السلام فرمود:

هر کس که در روز بسیار گرم براى خدا روزه بگیرد و تشنه شود خداوند هزار فرشته را مى‏گمارد تا دست‏به چهره او بکشند و او را بشارت دهند تا هنگامى که افطار کند.

الکافى، ج 4 ص 64 ح 8; بحار الانوار ج 93 ص 247

21-شادى روزه دار 
قال الصادق علیه السلام

للصائم فرحتان فرحة عند افطاره و فرحة عند لقاء ربه

امام صادق علیه السلام فرمود:

براى روزه دار دو سرور و خوشحالى است:

1 - هنگام افطار 2 - هنگام لقاء پروردگار (وقت مردن و در قیامت)

وسائل الشیعه، ج 7 ص 290 و 294 ح‏6 و 26.

22-بهشت و باب روزه‏دارن 
قال رسول الله صلى الله علیه و آله

ان للجنة بابا یدعى الریان لا یدخل منه الا الصائمون.

رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود:

براى بهشت درى است‏بنام (ریان) که از آن فقط روزه داران وارد مى‏شوند.

وسائل الشیعه، ج 7 ص 295، ح‏31.

معانى الاخبار ص 116

23-دعاى روزه‏داران 
قال الکاظم (علیه السلام)

دعوة الصائم تستجاب عند افطاره

امام کاظم (علیه السلام) فرمود:

دعاى شخص روزه‏دار هنگام افطار مستجاب مى‏شود.

بحار الانوار ج 92 ص 255 ح 33.

24-بهار مومنان 
قال رسول الله (صلى الله علیه و آله)

الشتاء ربیع المومن یطول فیه لیله فیستعین به على قیامه و یقصر فیه نهاره فیستعین به على صیامه.

رسول خدا (صلى الله علیه و آله) فرمود:

زمستان بهار مومن است از شبهاى طولانى‏اش براى شب زنده‏دارى واز روزهاى کوتاهش براى روزه دارى بهره مى‏گیرد.

وسائل الشیعه، ج 7 ص 302، ح 3.

25-روزه مستحبى 
قال الصادق (علیه السلام)

من جاء بالحسنة فله عشر امثالها من ذلک صیام ثلاثة ایام من کل شهر.

امام صادق علیه السلام فرمود:

هر کس کار نیکى انجام دهد ده برابر آن پاداش دارد و از جمله آنها سه روز روزه در هر ماه است.

وسائل الشیعه، ج 7، ص 313، ح 33

26-روزه ماه رجب 
قال الکاظم (علیه السلام)

رجب نهر فى الجنه اشد بیاضا من اللبن و احلى من العسل فمن صام یوما من رجب سقاه الله من ذلک النهر.

امام کاظم (علیه السلام) فرمود:

رجب نام نهرى است در بهشت از شیر سفیدتر و از عسل شیرین‏تر هرکس یک روز از ماه رجب را روزه بگیرد خداوند از آن نهر به او مى‏نوشاند.

من لا یحضره الفقیه ج 2 ص 56 ح 2

وسائل الشیعه ج 7 ص 350 ح 3

27-روزه ماه شعبان 
من صام ثلاثة ایام من اخر شعبان و وصلها بشهر رمضان کتب الله له صوم شهرین متتابعین.

امام صادق (علیه السلام) فرمود:

هر کس سه روز آخر ماه شعبان را روزه بگیرد و به روزه ماه رمضان وصل کند خداوند ثواب روزه دو ماه پى در پى را برایش محسوب مى‏کند.

وسائل الشیعه ج 7 ص 375،ح 22

28-افطارى دادن(1) 
قال الصادق (علیه السلام)

من فطر صائما فله مثل اجره

امام صادق (علیه السلام) فرمود:

هر کس روزه دارى را افطار دهد، براى او هم مثل اجر روزه دار است.

الکافى، ج 4 ص 68، ح 1

29-افطارى دادن (2) 
قال الکاظم (علیه السلام)

فطرک اخاک الصائم خیر من صیامک.

امام کاظم (علیه السلام) فرمود:

افطارى دادن به برادر روزه دارت از گرفتن روزه (مستحبى) بهتر است.

الکافى، ج 4 ص 68، ح 2

30-روزه خوارى 
قال الصادق (علیه السلام)

من افطر یوما من شهر رمضان خرج روح الایمان منه

امام صادق (علیه السلام)فرمود:

هر کس یک روز ماه رمضان را (بدون عذر)، بخورد - روح ایمان از او جدا مى‏شود

وسائل الشیعه، ج 7 ص 181، ح 4 و 5

من لا یحضره الفقیه ج 2 ص 73، ح 9

31-رمضان ماه خدا 
قال امیرالمومنین

شهر رمضان شهر الله و شعبان شهر رسول الله و رجب شهرى

امام على (علیه السلام) فرمود:

رمضان ماه خدا و شعبان ماه رسول خدا و رجب ماه من است.

وسائل الشیعه، ج 7 ص 266، ح 23.

32-رمضان ماه رحمت
قال رسول الله (صلى الله علیه و آله)

... و هو شهر اوله رحمة و اوسطه مغفرة و اخره عتق من النار.

رسول خدا (صلى الله علیه و آله) فرمود:

رمضان ماهى است که ابتدایش رحمت است و میانه‏اش مغفرت و پایانش آزادى از آتش جهنم.

بحار الانوار، ج 93، ص 342

33-فضیلت ماه رمضان 
قال رسول الله (صلى الله علیه و آله)

ان ابواب السماء تفتح فى اول لیلة من شهر رمضان و لا تغلق الى اخر لیلة منه

رسول خدا (صلى الله علیه و آله) فرمود:

درهاى آسمان در اولین شب ماه رمضان گشوده مى‏شود و تا آخرین شب آن بسته نخواهد شد.

بحار الانوار، ج 93، ص 344

34-اهمیت ماه رمضان 
قال رسول الله (صلى الله علیه و آله)

لو یعلم العبد ما فى رمضان لود ان یکون رمضان السنة

رسول خدا (صلى الله علیه و آله) فرمود:

اگر بنده «خدا» مى‏دانست که در ماه رمضان چیست [چه برکتى وجود دارد] دوست مى‏داشت که تمام سال، رمضان باشد.

بحار الانوار، ج 93، ص 346

35-قرآن و ماه رمضان 
قال الرضا (علیه السلام)

من قرا فى شهر رمضان ایة من کتاب الله کان کمن ختم القران فى غیره من الشهور.

امام رضا (علیه السلام) فرمود:

هر کس ماه رمضان یک آیه از کتاب خدا را قرائت کند مثل اینست که درماههاى دیگر تمام قرآن را بخواند.

بحار الانوار ج 93، ص 346

36-شب سرنوشت‏ساز 
قال الصادق (علیه السلام)

راس السنة لیلة القدر یکتب فیها ما یکون من السنة الى السنة.

امام صادق (علیه السلام) فرمود:

آغاز سال (حساب اعمال) شب قدر است. در آن شب برنامه سال آینده نوشته مى‏شود.

وسائل الشیعه، ج 7 ص 258 ح 8

37-برترى شب قدر 
قیل لابى عبد الله (علیه السلام)

کیف تکون لیلة القدر خیرا من الف شهر؟ قال: العمل الصالح فیها خیر من العمل فى الف شهر لیس فیها لیلة القدر.

از امام صادق (علیه السلام) سوال شد:

چگونه شب قدر از هزار ماه بهتر است؟

حضرت فرمود: کار نیک در آن شب از کار در هزار ماه که در آنها شب قدر نباشد بهتر است.

وسائل الشیعه، ج 7 ص 256، ح 2

38-تقدیر اعمال 
قال الصادق (علیه السلام)

التقدیر فى لیلة تسعة عشر و الابرام فى لیلة احدى و عشرین و الامضاء فى لیلة ثلاث و عشرین.

امام صادق (علیه السلام) فرمود:

برآورد اعمال در شب نوزدهم انجام مى‏گیرد و تصویب آن در شب بیست ویکم و تنفیذ آن در شب بیست‏سوم.

وسائل الشیعه، ج 7 ص 259

39-احیاء شب قدر 
عن فضیل بن یسار قال:

کان ابو جعفر (علیه السلام) اذا کان لیلة احدى و عشرین و لیلة ثلاث و عشرین اخذ فى الدعا حتى یزول اللیل فاذا زال اللیل صلى.

فضیل بن یسار گوید:

امام باقر (علیه السلام) در شب بیست و یکم و بیست‏سوم ماه رمضان مشغول دعا مى‏شد تا شب بسر آید و آنگاه که شب به پایان مى‏رسید نماز صبح را مى‏خواند.

وسائل الشیعه، ج 7، ص 260، ح 4

40-زکات فطره 
قال الصادق (علیه السلام)

ان من تمام الصوم اعطاء الزکاة یعنى الفطرة کما ان الصلوة على النبى (صلى الله علیه و آله) من تمام الصلوة.

امام صادق (علیه السلام) فرمود:

تکمیل روزه به پرداخت زکاة یعنى فطره است، همچنان که صلوات بر پیامبر (صلى الله علیه و آله) کمال نماز است.

وسائل الشیعه، ج 6 ص 221، ح 5